English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
electric communication U مخابرات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
communication U اطلاع
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
communication U وسیله الکترونیکی که ارسال داده و router مسیر را کنترل میکند
communication U کامپیوتری که ارسال داده در شبکه را کنترل میکند
communication U پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
communication U رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
communication U ماهواره
communication U فرآیندی که در آن ارسال و دریافت داده با استفاده از تلفن
communication U کامپیوتر همراه با کارت مودم یا فکس که به کاربران شبکه در استفاده از مودم حق اشتراک میدهد
communication U ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
communication U مخابره
communication U اخبار
communication U مدار الکترونیکی که به کامپیوتر اجازه ارتباط با مودم میدهد
communication U مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
communication U عبور اطلاعات
communication U پارامتر هایی که نحوه کنترل ارسال داده را بیان می کنند
communication U مجموعهای از وسایل مانند ترمینال ها وچاپگر ها که توسط یک کامپیوتر مرکزی به هم وصل هستند و اجازه ارسال سریع و ساده داده می دهند
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
communication U ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر
communication U نرم افزاری که به کاربر اجازه کنترل مودم و استفاده ازسرویس online میدهد
communication U وسیله کنترل خط برای بررسی سیگنالهای متقاضی داده
communication U سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
communication U پردازندهای که چندین واسط و مدیریت بین کامپیوتر و کنترل خط وط ارتباطی برقرار میکند.
communication U اتصال فیزیکی که داده روی آن ارسال میشود
communication U ارتباطات مواصلات
communication U ارتباط
communication U وسیلهای مانند مودم که داده را ارسال و دریافت میکند
communication U مکاتبه
communication U ارتباطات
communication U مخابرات
communication U ارتباط و مخابرات
communication U ابلاغ
communication U نقل وانتقال
communication U مراوده وسایل ارتباطی
communication U ابلاغیه
communication engineering U تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
communication interface U میانجی ارتباطی
communication line U خط مخابراتی
communication line U خط ارتباطی
communication link U پیوند ارتباطی
communication link U تسلسل مخابراتی
communication engineering U مهندسی مخابرات
communication engineer U مهندس مخابرات
communication device U دستگاه ارتباطی
communication channels U وسایل ارتباطی
communication chief U رئیس ارتباطات
communication chief U رئیس مخابرات یکان
communication circuit U مدار ارتباطی
communication zone U منطقه مواصلات
communication cover U پوشش مخابراتی
communication deception U فریب مخابراتی
communication theory U تئوری مخابرات
communication link U رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
communication link U اتثال ارتباطی
communication protocol U پروتکل ارتباطی
communication theory U نظریه ارتباطات
communication theory U نظریه ارتباط
communication satellite U ماهواره مخابراتی
communication satellite U اقمارمخابراتی
communication security U تامین مخابراتی
communication security U برقراری تامین مخابراتی
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
communication technician U تکنیسین مخابرات
communication system U نظام ارتباطی
communication signal U سیگنال مخابراتی
communication of punishment U ابلاغ تنبیه
communication of punishment U ابلاغ مجازات
communication network U شبکه ارتباطی
communication network U شبکه ارتباط و مخابرات
communication network U شبکه مخابراتی
communication network U شبکه ارتباط
communication receiver U گیرنده مخابرات
communication channels U طرق مواصلاتی
communication set U دستگاهارتباط
communication devices U ماشینمرتبط
communication antenna U آنتنمرتبط
wire communication U ارتباط با سیم
visual communication U مخابره بصری
telephone communication U ارتباط تلفنی
communication deception U گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
tele communication U ارتباط دور برد
tele communication U مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
synchronous communication U ارتباط همزمان
routes of communication U کانالهای ارتباطی
routes of communication U مسیرهای ارتباطی
privileged communication U مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود
privileged communication U مدارک محرمانه
one sided communication U ارتباط یکسویه
mass communication U ارتباط جمعی
lines of communication U خطوط مواصلاتی
communication tunnel U تونلمرتبطکننده
network communication U ارتباطشبکهای
communication cord U کلید اضطراریقطار یا اتوبوس
communication channel U کانال ارتباطی
communication channel U کانل ارتباطی
communication channel U مجرای ارتباطی
communication center U مرکزارتباطات
communication center U مرکز مخابرات
communication cable U کابل ارتباطی
communication cable U کابل جریان ضعیف
communication and electronics U رسته مخابرات و الکترونیک
data communication U ارتباط دادهای
data communication U مخابره داده ها
data communication U ارتباط داده ها
background communication U ارتباط پس زمینه
basic communication U گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
data communication U داد وستداطلاعات
data communication U انتقال اطلاعات
visual communication U ارتباط بصری
data communication system U سیستم ارتباطات داده
communication standing instructions U دستورات ثابت مخابراتی
communication security monitoring U کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
combined communication board U هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
combined communication board U هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
communication control character U کاراکتر کنترل ارتباطی
axis of signal communication U محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
communication operation instructions (co U دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
communication relay ship U ناو تقویتی مخابراتی
communication security account U میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
communication security custodian U مسئول وسایل تامین مخابراتی
communication security custodian U مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
binary synchronous communication U ارتباطات همزمان دودویی
We are living in the age of mass communication. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
high class communication set U دستگاه مخابراتی با کلاس بالادستگاه مخابراتی پر ارزش
electric U تعداد اتم هایی که شارژ شده اند.
electric U کهربایی
electric U برق دهنده
non electric U غیر گهربایی
non electric U غیر برقی
electric U برقی
electric U حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
electric U آنچه با الکتریسیته کار میکند
electric U الکتریکی
all electric U تماما"برقی
all electric U تماما" الکتریکی
electric steel U فولاد ابکاری
electric horsepower U اسب بخار الکتریکی
electric train U ترن برقی
electric train U قطار برقی
electric traction U قوه الکتریکی
electric traction U کشش الکتریکی
electric torch U چراغ قوهای
electric squib U نوعی چاشنی با فتیله الکتریکی
electric thermometer U دماسنج برقی
electric tension U ولتاژ
electric tension U فشار الکتریکی
electric heater U گرم کن الکتریکی
electric fluid U سیال برقی
electric filter U صافی الکتریکی
electric field U میدان الکتریکی
electric eye U چشم الکتریکی
electric equipment U تجهیزات الکتریکی
electric engineering U الکتروتکنیک
electric engineering U مهندسی برق
electric flux U شاره برقی
electric flux U شار الکتریکی
electric heater U بخاری برقی
electric generator U ژنراتور
electric generator U مولد الکتریسیته
electric furnace U بوته برقی
electric furnace U کوره برقی
electric force U نیروی الکتریکی
electric foil U شمشیر فویل با نوک برقدار
electric foil U فلوره الکتریک
electric engineer U کارشناس برق
electric unit U واحدهای الکتریکی
electric sockets U پریز های روی دیوار
electric cooker U گازالکتریکی
electric drill U دریلالکتریکی
electric guitar U گنتارالکتریکی
electric kiln U کورهالکتریکی
electric razor U ریشتراشبرقی
electric toothbrush U مسواکالکتریکی
electric variometer U وریالکتریکی
electric sockets U پریز های دیواری
electric blanket U تشکبرقی
electric-blue U آبیروشن
electric sockets U پریز ها
electric drill U دستگاه مته [ابزار]
electric drill U مته برقی [ابزار]
electric wave U موج الکتریکی
electric welding U جوشکاری برقی
electric welding U جوش برقی
electric welding U جوش برق
electric welding U جوشکاری با برق
electric welding U جوشکاری الکتریکی
electric wind U باد الکتریکی
gasoline electric U بنزین الکتریکی
photo electric U وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
electric drills U دریل ها [ابزار]
electric drills U مته های برقی [ابزار]
electric typewriter U ماشین تحریر برقی
electric drills U دستگاه های مته [ابزار]
electric drill U دریل [ابزار]
electric coupling U پیوست الکتریکی
electric cleaner U جارو برقی
electric circuit U مدار الکتریکی
electric circuit U مدار
electric charge U بار برقی
electric charge U بار الکتریکی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com